در مغز انسان حدود ۱۰۰ بیلیون حجرۀ مغزی وجود دارند که به صورت یک شبکه بسیار پیچیده با یک*دیگر در ارتباط اند.
مغز انسان به عنوان مرکز سیستم عصبی یکی از پیچیده*ترین بخش*های بدن انسان
است که تا کنون بیشترین اسرار زیستی (بیولوژیک) بدن انسان را در خود نهفته
داشته و دانشمندان برای درک بسیاری از این اسرار هم*چنان در حال مطالعه و
توسعۀ ابزارهای جدید مطالعاتی هستند.
انسان*ها از سال*ها قبل
علاقه*مند بودند اطلاعاتی در مورد مغز و شیوۀ کار آن بدست بیاورند. تا دو
هزار سال پیش انسان چیزی راجع به مغز نمی*دانست. انسان*های قبل از یونان
باستان فکر و اندیشه را مُجزّا تلقی می*کردند. یونانی*ها نیز بیش*تر از این
نمی*دانستند و حتا ارسطو پدر علوم باستان، فکر می*کرد که مرکز احساسات و
حافظه در قلب است. در زمان رنسانس فهمیدند که مرکز فکر و هوش در سر است،
ولی تا قرن بیستم، مغز به صورت یک راز باقی ماند تا این*که برای فهم دقیق
مغز انسان، گام*های برداشته شد و بیش*تر این پیشرفت*ها در نیمه قرن بیستم
انجام شده است.
مغز پیچیده*ترین عضو بدن انسان است. این عضو
پیچیده با وجود آن که تنها ۲ فیصد از وزن بدن را شامل می*شود بین ۲۰ تا ۳۰
فیصد از انرژی کُلّ بدن را مصرف می*کند. در مغز انسان حدود ۱۰۰ بیلیون حجرۀ
مغزی وجود دارند که به صورت یک شبکه بسیار پیچیده با یک*دیگر در ارتباط
اند.
یکی از مهم*ترین کارهای مغز انسان، تفکر و تعقل است و اساساً مهم*ترین تفاوت بین انسان*ها و حیوانات نیز همین ویژگی است.
تحقیقات دانشمندان نشان می*دهد که ارتباط خاصی میان سویۀ تواناییِ مغز
انسان و حجم یا وزن آن وجود ندارد. چنانچه مطالعات روی مغز آلبرت انشتین
انجام شده، نشان می*دهد که ابعاد و وزن مغز او کمتر از حد متوسط بوده است.
در زمان حیات داخل رَحِمی،
تنها چهار هفته بعد از اِلقاح، نخستین حجرات مغزی یعنی نیورون*ها، به طور
حیرت*آوری (حدود ۲۵۰ هزار نیورون در هر دقیقه) شروع به رشد و تکثیر
می*کنند؛ میلیون*ها سلول مغزی شروع به برقراری ارتباط با یک*دیگر کرده و به
این ترتیب میلیاردها ارتباط میان*حجرویِ مغزی ایجاد می*شوند و هر حجرۀ
مغزی دقیقاً در جای مناسب خود قرار می*گیرد.
مغز کودک
درداخل رحم بسیار سریع رشد میکند و طی دو ماه از چند حجره محدود، به
پیچیدهترین ساختار بدن تبدیل میشود. طفل داخل رحم در شش*ماهگی
تواناییهای مهمی کسب می*کند که همه تحت کنترل مغز می*باشند. بنابر
پژوهش*های انجام شده، واضح شده است که فشارهای روانیِ مادران در زمان
بارداری می*تواند تشوشاتی را در ساختمان و عملکرد مغز این نوزادان در آینده
بوجود بیاورد که زمینه*ساز اختلالات روانی، از جمله اسکیزوفرنیا یا جنون
مزمن باشد.
در هنگام تولد،
مغز نوزاد هنوز به طور کامل شکل نگرفته است و تنها به اندازۀ یک سوم
اندازۀ واقعی است. معمولاً مدت زیادی طول میکشد تا مغز کامل شده و به شکل
تکامل*یافتۀ خود برسد.
در سال اول تولد،
تراکم اتصالات حجرات عصبی که در مغز ایجاد میشود به سرعت افزایش یافته و
همان فرآیندی که قبل از تولد آغاز شده ادامه مییابد. در حدود ده ماهگی
میزان افزایش اتصالات حجرات عصبی یا سیناپس*ها متوقف شده و از یک*سالگی تا
پایان عمر تقریباً ثابت می*ماند، اما طبق یافته*های جدید، مغز تا آخر حیات
به رشد خود ادامه می*دهد. در گذشته ها باور به این بود که رشد مغز در ۱۸
سالگی توقف می*کند.
مغز یک طفل در یادگیری زبان به طور شگفت*انگیزی عمل می*کند
هرچند در سنین بزرگ*سالی مرکز تکلم و یادگیری زبان در نیمۀ چپ مغز تمرکز
می*کند، اما مغز کودکان کم*تر تخصصی بوده و در واقع هنوز قسمت*های مختلف آن
به فاکتور*های متفاوت مربوط نمی*شود و مثلاً در یک کودک یک ساله، تمام
قسمت*های مغز به صورت کل برای یادگیری زبان و گفتار فرمان می*دهد. اما کم
کم و با بالا رفتن سن یادگیری زبان به سمت چپ نیم*کرۀ مغز محدود می*شود.
حال اگر به هر دلیلی مغز انسان در دوران کودکی تحت تاثیر یک بیماری خاص
قرار بگیرد، تاثیرات مُخرّبی بر رشد مغز و نحوۀ عملکرد آن می*گذارد.
اطفالی که مداوم در خانواده یا بیرون از محیط خانواده، خشونت و پرخاشگری
می*بینند، تغییرات در واکنش*پذیری قسمت*های مختلف مغز آن*ها مشابه
عکس*العمل*هایی است که در مغز سربازان برگشته از جنگ به وجود می*آید.
بر اساس تحقیقات تازه، همان*گونه که جنگ روی سربازان اثرگذار است، خشونت و
پرخاشگری*های خانوادگی مغز اطفال را تحت تاثیر قرار می*دهد. تنش و استرس
مداوم در زندگی اطفال سیستم*های پاسخ*گر به فشارهای روحی یا استرس را مختل
می*کند و بخصوص دو بخش حساس مغز یعنی «آمیگدالا» و «اینسولا» را تغییر
می*دهد.
بدن و مغز انسان به گونه*ای عمل می*کنند که به
خاطر سلامتی فرد همیشه برای شناسایی و واکنش به خطرات موجود آماده*اند و
این توانایی بسیار مهمی به شمار می*رود، چون ما را در شرایط سخت و نامطلوب
حفظ می*کند. با این حال در نتیجۀ فشارهای روحی مداوم و همیشگی تغییراتی در
مغز رخ می*دهد که سیستم*های هشداردهنده بیش از حد حساس می*شوند.
وقتی
کودک یا نوجوانی در موقعیت*های زیر فشارهای روحی مانند خشونت*ها و
پرخاشگری*ها وجنگ وجدال*های خانوادگی دوام*دار قرار می*گیرد، عکس*العمل*های
مغز از حالت عادی خارج می*شوند.
اطفالی که مداوم در
خانواده یا بیرون از محیط خانواده، خشونت و پرخاشگری می*بینند، تغییرات در
واکنش*پذیری قسمت*های مختلف مغز آن*ها مشابه عکس*العمل*هایی است که در مغز
سربازان برگشته از جنگ به وجود می*آید. حتی اگر این فرزندان نشانه*های
بیرونی مانند افسردگی یا نگرانی را نداشته باشند، فعالیت مغزشان به گونه*ای
است که هر لحظه امکان واکنش بیش از حد به خطرات احتمالی از سوی آن*ها وجود
دارد.
هر چه اطفال در زندگیِ شان خشونت بیشتری تجربه
کنند، عکس*العمل*های شدید عصبی در مواجهه به موقعیت*های استرس*زا داشته و
بیش*تر مستعد به مبتلا شدن به بیماری*های روانی می*باشند.
در این سن قشر پیشانیِ مغز (فرانتل) که مرکز استدلال و کنترل میل و خواسته
است، هم*چنان در حال پیشرفت و تکامل است. به همین دلیل سن نوجوانی، سن
جوشش احساسات و عواطف و استدلال*های گوناگون است و این*ها همه با مغز و
نحوۀ عمل*کرد آن و تاثیر هورمون*های مختلف در سن بلوغ مربوط می*شود.
متخصصین طب روانی دریافته اند که ساختار حجرات مغزی انسان و فعالیت آن*ها
در سنین پانزده تا هفده سالگی از بنیاد تغییر می*کند و در نتیجه تغییرات در
میکانیزم فعالیت*های فیزیولوژیک در مغز نوجوانان را سبب می*شود. به عبارت
دیگر، انسان*ها در نوجوانی در یک مرحلهً بازسازی مغزی قرار می*گیرند و بدین
سبب اغلب از خود پیشامدهای ضد و نقیض و کج*خُلقی*ها را تبارز می*دهند که
می*توان آنرا قسماً به تغییر ساختمان مغز آن*ها ارتباط داد.
دورۀ جـوانـى کـه حدوداً از شانزده سالگى شروع مى*شود، طبق نظر بعضى
دانشمندان، پنج سال اسـت، یعنى تا بیست و یک سالگى ادامه دارد. در دورۀ
جوانى بر اثر ترشحِ هورمون**هاى بلوغ، دگرگونی*هایی در شـخـص بـروز
مـى*کـنند و رشد جسم او بیش*تر مى*شود. با این تغییر و تحول جسمى، سایر
امور روحى هم تغییر مى*کنند؛ احساسات و تمایلات جدیدى در نهادِ جوان به
وجود مى*آید.
رشد احساسات و عواطف بخش اصلیِ ویژگی
دوران نوجوانی و جوانی را تشکیل می*دهد. شناخت ویژگی*های این تحولات عاطفی
کلید اصلی حل مشکلات عاطفی این دوره است. با توجه به این که در این دوران
بیداری هیجانات زندگی عاطفی نوجوان را دربر می*گیرد، جوان با نیاز شدید به
دوست داشتن و دوست داشته شدن مواجه است. گاه این نیاز به صورت برقراری
پیوندهای دوستی و گاه در خیال*پردازی*ها و رویاهای نوجوان و جوان نمود پیدا
می*کند.
بر این اساس و با توجه به نیاز مُبرم
نوجوان و جوان به تأمل و تفکر و درونی شدن احساسات شان، لازم است فرصت*ِ
کافی برای این*که پاره*ای از ساعات با خود خلوت کنند و به اندیشه فرو روند،
در اختیار شان قرار گیرد و والدین آگاهانه و ناآگاهانه خلوت مورد نیاز شان
را بر هم نزنند و با این عمل علاوه بر ارضاء نیاز طبیعیِ شان، اعتماد
آن*ها را نسبت به خود سلب ننمایند. با این حال، با توجه به سرکش بودن عواطف
نوجوان و جوان و نیاز به کنترل و نظارت بزرگ*ترها ، این نظارت نباید به
صورت سخت*گیرانه و بی*توجه به نیازها و شرایط ایشان صورت گرفته و از حد
اعتدال خارج شود.
میان*سالی، سنی است که در آن فرد تجارب بسیار متنوع و گهگاه ضد و نقیض
دارد. از یک سو، زندگی در دوران بحرانی و پُرتلاطم است، و از سوی دیگر، از
آرامش نسبی برخوردار است.
مطالعات جدید نشان می*دهد که
رشد مغز در انسان*ها در میان*سالی (۴۰ تا۶۰ سالگی) و پس از آن هم ادامه
دارد. در حالی*که پیش از این عقیده به این بود که رشد مغز در ۱۸ سالگی
متوقف می*شود.
کورتکس (قشر) فوقانی مغز مهم*ترین بخش
مغز به حساب می*آید و وظیفۀ تصمیم*گیری، برقراری روابط اجتماعی، و به طور
کلی تمامی ویژگی*های شخصی انسان*ها را بر عهده دارد و وجه تمایز مغز انسان و
مغز سایر موجودات محدود به این منطقه از مغز می*شود.
مغز میان*سالان
یک نمونۀ کامل از نیرویِ عقلانی و فهم وهوشِ انسانی است. علاوه بر تفکر و
تعقل احساسات نیز بطور عمده توسط مغز کنترل می*شوند. بین احساسات و تعقل یک
واکنش و تبادل حیاتی و مهم وجود دارد. همۀ ما می*دانیم که عملکرد نادرست
مغز می*تواند باعث بروز درد در نواحی مختلف بدن، افسردگی، استرس، و ضعف و
ناتوانی شود. ضمناً مغز به روی کُنش*ها و واکنش*های احساسی و عاطفی نیز
تاثیر مثبت دارد، مانند خنده، هیجان، محبت ورزیدن، و امثال آن. قبلاً گمان
می*شد که احساسات و عواطف ناملموس و غیرقابل*درک اند، اما امروزه با بررسی
مغز افرادی بزرگ*سال ثابت شده است که مرکز احساسات و عواطف مختلف در مغز
کاملاً مشخص است و این کیفیت*ها، غیر*قابل*لمس و نامحسوس نیستند. سیستم مغز
به گونه*ی عمل می*کند که ما حس پنج*گانۀ لامسه، بویایی، شنوایی، چشایی، و
بینایی را به طور کامل حس کرده و درک می*کنیم. زندگی ما نیز بدون احساسات و
عواطف، بی*معنی و پوچ خواهد بود. به همین دلیل عملکرد مغز در این زمینه
بسیار مهم و حیاتی است.
میان*سالی، سنی است که در
آن فرد تجارب بسیار متنوع و گهگاه ضد و نقیض دارد. از یک سو، زندگی در
دوران بحرانی و پُرتلاطم است، و از سوی دیگر، از آرامش نسبی برخوردار است.
این دوره از زندگی زمانی است که فرد می*تواند از موفقیت*های گذشته خود
احساس رضایت نموده، و در عین حال، به شکست*های خود اعتراف کند. میان*سالی
سنی است که فرد، ضمن کسب لذت، گهگاه دست*خوشِ غم و اندوهِ شدید نیز می*شود.
از نظر دانشمندان، دورۀ میان*سالی پُرفشارترین دوره زندگی است. در این
دوره، مسائل زندگیِ خانوادگی، پرورش فرزندان، به دست آوردن و نگهداری و
ارتقای شغل و سایر مشکلات، فشارهای گوناگونی را بر انسان تحمیل می*کنند و
او نیز با تمام قوا به مقابله با مشکلات و حل آن*ها می*پردازد. به طور
خلاصه گفته می*توانیم که سنین میان*سالی می*تواند همراه باشد با تغییرات
مهمِ رُشدی در زمینه*های فکری، عاطفی، اجتماعی و زیستی.
مغز انسان تا آخرین سال*های عمر و در سنین پیری می*تواند به صورت نسبی کار
کرده و عملکرد مطلوبی داشته باشد. دانشمندان دریافته اند که مغز انسان حتی
در سنین ۷۰ تا ۸۰ سالگی هم می*تواند به ساختن نیورون*های جدید ادامه دهد.
برخلاف برخی باورهایی که در گذشته وجود داشت مبنی بر این که با افزایش سن و
پیر شدن انسان تعداد زیادی از حجرات مغز به تحلیل می*روند، امروزه ثابت
شده است که با افزایش سن، مغز انسان تا اندازه*ی فعال باقی می*ماند.
با این حال بیماری*های مغزی*ای وجود دارند که با بالارفتن سن و پیر شدن
خود را بیش*تر نشان می*دهند، مانند پارکینسون، آلزایمر و دمانس.
در سالمندِ نورمال با بالارفتن سن، کاهش و نقصان در اعمال شناختی ظاهر
می*گردد، مانند آهسته شدن واکنش*های روانی، کم*شدن دقت و توجه، کم*شدن
تمرکزفکری، کم*شدن قدرتِ فراگیری و کم*شدن حافظه برای به یاد آوردن حوادث
دور و نزدیک. تمام این*ها مواردی اند که به تدریج ظاهر می*شوند و تا حدی
انعطاف*پذیر نیز هستند. در حقیقت سالمندی پاسخ بدن انسان نسبت به شرایطی
است که به بدن انسان تحمیل می*گردد!